بلادشاپور

در اینجا مطالبی در مورد شهر تاریخی بلادشاپور(دهدشت)نوشته میشود

بلادشاپور

در اینجا مطالبی در مورد شهر تاریخی بلادشاپور(دهدشت)نوشته میشود

شهر دهدشت از توابع استان کهگیلویه و بویراحمد و مرکز شهرستان کهگیلویه می باشد.

بایگانی
  • ۰
  • ۰


پوشاک وصنایع دستی مردم در کهگیلویه:

کلاه: در قدیم مردان کلاه نمدی کوچکی به سر می‌گذاشتند که به آن «تیارس» می‌گفتند. کلاه‌های نمدی عشایر بختیاری، لرستانی، کهگیلویه و ممسنی از آن زمره است که نمونه آن در نقوش طاق بستان و تخت جمشید دیده می‌شود. سادات عمامه و عرق‌چینی با رنگ‌های مشخصه سیاه و سبز که نشانه تبارشان بود به سر می‌گذاشتند. شکل کلاه هر ایلی موجب تشخیص هویت ایلی او بود مثلاً در ایلات بختیاری کلاه عموماً سیاه‌ رنگ و از جنس نمد بود و نوع مرغوب آن از «گِز» (موی بز) بافته می‌شد. در بویراحمد و ممسنی کلاه به رنگ‌های تیره، سفید، کبود و ... بوده است و شکل عمومی آن با کلاه‌های ایلات طیبی و بهمئی تفاوت داشته و از نظر قالب بزرگ‌تر و لبه آن درازتر بود. کلاه بهمئی‌ها کوچک بود و در گوشه سر قرار می‌گرفت و در موقع سواری و دویدن با وزیدن باد از سر می‌افتاد. کلاه دیگر شب‌کلاه نام داشت و از نظر سبکی مورد استفاده شکارچیان و شبگردان بود و از نمد و موی گوسفند بافته می‌شد و هنوز نیز مرسوم است.

تنبان و شلوار: تنبان‌های عشایر قدیم کهگیلویه برخلاف تنبان‌های بختیاری‌ها که بسیار گشاد و دامنه‌دار است جمع و جور و لبه پایین آن تنگ بوده و گاهی اوقات مانند شلوارهای کنونی افغانی و بلوچستانی دکمه‌هایی بر پاشنه آن‌ها دوخته می‌شد که در هنگام جست و خیز مانع حرکت نباشد. بزرگان ایلی بر روی تنبان یا زیرشلوار، شلوار یا شلوال می‌پوشیدند که رنگ آن سیاه و جنس آن از نوع دبیت بود که مرغوب آن را دبیت حاجی علی‌اکبری می‌نامیدند. طبقه فقیر و زیردست که قادر به خرید شلوار نبودند تنها از تنبان استفاده کرده و تمام وقت آن را می‌پوشیدند. از سال 1335 به تدریج شلوارپوشی در سراسر مناطق عشایری مرسوم شد و هر کس که قادر به پوشیدن شلوار بر روی تنبان بود از شلوارهایی که در شهر دوخته می‌شد استفاده می‌کرد.

شال: شال که تقریباً همانند کمربند از آن استفاده می‌شود در عشایر یکی از مهم‌ترین اجزای لباس بوده گاهی طول پارچه آن به 20 الی 25 متر می‌رسد. پارچه شال‌های مرسوم میان عشایر به استثنای شال‌های طبقه سادات که سیاه یا سبز رنگ می‌باشد، به رنگ سفید یا قهوه‌ای بوده و در طبقه بزرگان نوع مرغوب آن از دبیت، کرپ و ساتن و در طبقات پایین‌تر از چلوار و متقال است. عشایر شال‌ها را به طرز ویژه‌ای می‌پیچند تا خوش‌نما بوده و برجستگی گره زیبای آن مشخص باشد. در گذشته عشایر فانوسقه یا قطار فشنگ را پشت شال خود قرار می‌دادند.

سدره، کلیجه، جلیسقه: این سه پوشش را چوقه، سرداری و نیم‌تنه نیز می‌گویند. سدره یا سرداری و چوقه را ایلات بختیاری و بهمئی کهگیلویه که خود بافنده نوعی از آن به رنگ‌های سیاه و سفید و بدون آستین بودند بر روی پیراهن و گاهی قبا می‌پوشیدند. در میان دیگر ایلات جلیسقه (نیم‌تنه) نیز مرسوم بود. در قسمت‌هایی از ایلات بختیاری و بهمئی و سردسیر هنوز این پوشش مورد استفاده قرار می‌گیرد.

ارخالق: پوشیدن ارخالق که به آن دلگ و قبا نیز گفته می‌شود در قدیم رسم عمومی بوده است. قباهای قدیم که نمونه‌های آن در حجاری‌های باستانی دیده می‌شود، مانند پیراهن تا سر زانو بوده ولی به تدریج شکل آن تغییر یافت و تا پشت ساق پاها کشیده شد. شکل کلی قبا یا ارخالق همانند شکل کنونی قباهایی است که طلّاب علوم دینی به تن دارند با این تفاوت که رنگ قبای طلّاب، کبود، خاکستری و گاهی سفید است و رنگ قباهای عشایری الوان و مخطط و از جنس پارچه‌های براق و چشمگیر است.

حله، عبا، جوقه: در گذشته حله را جهت سبکی و کم‌وزنی آن بر روی قبا و در تابستان‌ها بدون قبا می‌پوشیدند و برای حفظ بدن و جمع شدن حله، ‌بندی به صورت چپ و راست (ضربدر) که «زناره» نام داشت و شاید مأخوذ از «زنار» باشد، دور آن می‌بستند. گل و منگوله‌های سفید، سرخ، بنفش و سبز آویخته از پشت آن همانند با تزئینات سیاه چادر و گلیم‌های عشایری بود. حله یا عبای مرغوب، نازک، از جنس پشم شتر و به رنگ‌های سیاه، قهوه‌ای و سفید بوده و در شهرها توسط جولاهه‌ها بافته می‌شد و لباس محترمانه افراد اعم از خان و کدخدا و طبقات سادات و مشایخ بود. نوع دیگر حله که ضخیم‌تر و از نظر ارزش گران‌بهاتر بود، «جوقه» نام داشت و بزرگان و سالمندان محلی پس از منسوخ شدن «کوردکی» یا «کین» جهت نمایش بزرگی خود می‌پوشیدند اما اکنون حله و جوقه‌ جز در تن سادات و مشایخ دیده نمی‌شود. حله‌پوشی احتمالاً از آیین اعراب بوده است که همراه آنان به ایران آمده و به تدریج در تمام مناطق مرسوم شده است.

گیوه، کفش، ارسی: پاپوش‌های مرسوم در این سرزمین، لگار، موزه، گیوه، ارسی و کفش نام داشت. لگار و موزه که کهنه آن‌ها را «لچه» می‌نامیدند از جمله پاپوش‌های قدیمی بوده است. گیوه و ملکی که احتمالاً وجه تسمیه ملکی به مناسبت آن است که پادشاهان می‌پوشیدند از صنایع پاپوش‌سازی دوره‌های بعد می‌باشد. گیوه که ساخت و استعمال آن هنوز رایج است، به وسیله افرادی در شهرها و روستاهای عشایری به نام «گیوه‌کشان» ساخته می‌شد. سطح رویِ گیوه از نخ و بند و کف آن‌ها از تکه‌های پارچه‌ای نخی بود. در گذشته عنوان «گیوه‌کشی» به طبقات دون پایه ایلی گفته می‌شد و در منازعات به‌صورت سرزنش و تحقیر مرسوم بود. نوعی گیوه که کف آن از لاستیک بود به نام «گیوه قلاتی» از حدود سال‌های 1330 به وجود آمد که هنوز کمابیش ساخته می‌شود. بهترین گیوه‌ها در نواحی فارس و اصفهان و خوزستان ساخته می‌شود. در این زمان صنعت گیوه‌سازی کمی وجود دارد و اسم «ارسی» به کفش تغییر یافته و اصولاً کفش‌های کارخانه‌ای جایگزین پاپوش‌های پیشین شده است. ارسی نیز مانند کفش‌های چرمی امروزی است.

منبع:

http://dehdasht.blogfa.com

  • ۹۴/۱۰/۰۲
  • esmaeel jn

ارحالق

حله

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی